ای سخا را مسبب الاسباب


ای سخا را مسبب الاسباب

وی کرم را مفتح الابواب
وی کرم را مفتح الابواب
آستان تو چرخ را معبد
آستان تو چرخ را معبد
بارگاه تو خلق را محراب
بارگاه تو خلق را محراب
کف تو باب کان پر گوهر
کف تو باب کان پر گوهر
در تو باب بحر بی پایاب
در تو باب بحر بی پایاب
عنف تو در لب اجل خنده
عنف تو در لب اجل خنده
لطف تو در شب امل مهتاب
لطف تو در شب امل مهتاب
صاحبا گرچه از پرستش تو
صاحبا گرچه از پرستش تو
حرمت شیب یافتم به شباب
حرمت شیب یافتم به شباب
از حدیث و قدیم هست مرا
از حدیث و قدیم هست مرا
آستان مبارک تو مب
آستان مبارک تو مب
بارها عقل مر مرا می گفت
بارها عقل مر مرا می گفت
که از این بارگاه روی متاب
که از این بارگاه روی متاب
مایه گیرد صواب او ز خطا
مایه گیرد صواب او ز خطا
گر درنگت شود بدل به شتاب
گر درنگت شود بدل به شتاب
زود جنبش مباش همچو عنان
زود جنبش مباش همچو عنان
دیر آرام باش همچو رکاب
دیر آرام باش همچو رکاب
دوش با یار خویش می گفتم
دوش با یار خویش می گفتم
سخنی دوست وار از هر باب
سخنی دوست وار از هر باب
تا رسیدم بدین که عقل شریف
تا رسیدم بدین که عقل شریف
می نماید مرا طریق صواب
می نماید مرا طریق صواب
کرد در زیر لب تبسم و گفت
کرد در زیر لب تبسم و گفت
ای ترا نام در عنا و عذاب
ای ترا نام در عنا و عذاب
نه سلام ترا ز بخت علیک
نه سلام ترا ز بخت علیک
نه سوال ترا ز بخت جواب
نه سوال ترا ز بخت جواب
طیره ای گاه سلوت از اعدا
طیره ای گاه سلوت از اعدا
خجلی وقت دعوی از احباب
خجلی وقت دعوی از احباب
تو چو هر غافلی و بی خبری
تو چو هر غافلی و بی خبری
تن ز دستی درین وثاق خراب
تن ز دستی درین وثاق خراب
روز و شب محرم تو کلک و دوات
روز و شب محرم تو کلک و دوات
سال و مه مونس تو رحل و کتاب
سال و مه مونس تو رحل و کتاب
نه ترا راحت بقا و حیات
نه ترا راحت بقا و حیات
نه ترا لذت طعام و شراب
نه ترا لذت طعام و شراب
رمضان آمد و همی سازند
رمضان آمد و همی سازند
کدخدایی سرا اولوالالباب
کدخدایی سرا اولوالالباب
نزنی لاف خدمت اشراف
نزنی لاف خدمت اشراف
نکشی بار منت اصحاب
نکشی بار منت اصحاب
هم غریو تو چون غریو غریب
هم غریو تو چون غریو غریب
هم خروش تو چون خروش غراب
هم خروش تو چون خروش غراب
چون فلک بی قراری از غم و رنج
چون فلک بی قراری از غم و رنج
چون ملک بی نصیبی از خور و خواب
چون ملک بی نصیبی از خور و خواب
معده و حلق ناز و نعمت تو
معده و حلق ناز و نعمت تو
طعمهٔ صعوه و گلوی عقاب
طعمهٔ صعوه و گلوی عقاب
گرچه در بذل و جود بنماید
گرچه در بذل و جود بنماید
سایهٔ صاحب آفتاب و سحاب
سایهٔ صاحب آفتاب و سحاب
گرچه بر خنگ همتش گیتی
گرچه بر خنگ همتش گیتی
هست بی وزن تر ز پر ذباب
هست بی وزن تر ز پر ذباب
گرچه اقبال او که دایم باد
گرچه اقبال او که دایم باد
از رخ ملک برگرفت نقاب
از رخ ملک برگرفت نقاب
تشنگان حدود عالم را
تشنگان حدود عالم را
در یکی جام کی کند سیراب
در یکی جام کی کند سیراب
در سمرقند و در بخارا هست
در سمرقند و در بخارا هست
قدری ملک و اندکی اسباب
قدری ملک و اندکی اسباب
دخل آن در میان خرج فراخ
دخل آن در میان خرج فراخ
دیو آزرم را بود چو شهاب
دیو آزرم را بود چو شهاب
محرم من تویی مرا هم تو
محرم من تویی مرا هم تو
بسر آن رسان ز بهر ثواب
بسر آن رسان ز بهر ثواب
بشنو این از ره حقیقت و صدق
بشنو این از ره حقیقت و صدق
مشنو این از ره حدیث و عتاب
مشنو این از ره حدیث و عتاب
یک مه از عشق خدمت صاحب
یک مه از عشق خدمت صاحب
مکش از روی اضطراب نقاب
مکش از روی اضطراب نقاب